مستند

نظرات 1 + ارسال نظر
اشرف آرمات شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:26 ب.ظ

باتشکر از شما لطفآ سخن منو تایید کنید. ممنون .امروز ۳مهر ۱۳۸۹ ؛فکر می کنید من که یه معلم هستم کجا بودم؟ تو کلاس درس؟ !!

ابدآ. کاش تو کلاس درس بودم گرما و سرو صدای بچه ها رو می پذیرفتم. اگه روستا باید می رفتم درازای راه و گرمای اتوبوس کهنه ی اداره اموزش و پرورش رو تحمل می کردم.اما.....


اما امسال پس از ۱۰سال کار تدریس در مدارس مختلف و ۵ سال دوری از شهر خودم؛ آموزش متوسطه و کارگزینی ناحیه ۲به من می گه باید برم و در مدارس دبستانی؛ در روستاهای دور به کار دفتر داری مشغول بشم. :یعنی تبدیل نیروی کارامد به مهره ی بی مصرف. این توهین نیست. زیرا در سال های گذشته یک نیروی آموزشی رو بنا به درخواست خودش با هزار زجر به اداری منتقل میکردند. و در ضمن امور دفتری رو هم یک دیپلمه می تونه انجام بده. و عمومآ اینگونه بود.


خب من امسال یک و سه مهر رو تو خونه گذروندم.به انتظار روزهای اینده. شما باشید چه کار میکنید؟ وقتی کسی نیست که صدای شما رو بشنوه. وقتی :


کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را....

اشرف جان
من واقعا متاسفم ؛ اما نه برای تو ونه برای خودم ؛ برای.......

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد